گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۸

 

یک شبم دادی به عمری پیش خود بار، ای پسر

بعد از آن یادم نکردی، یاد می‌دار، ای پسر

نیک بد حالم ز دست هجر حال آشوب تو

لطف کن،ما را به حال خویش مگذار، ای پسر

کشتهٔ چشم توام، غافل مباش از حال من

[...]

اوحدی
 
 
sunny dark_mode