ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۲
ای زرخسار تو در دی تازه گلزار آمده
با بهار تو بهار نو پدیدار آمده
از بهار چهره تو وزگل رخسار تو
دل چو بلبل وقت گل در ناله زار آمده
عشق من در خوردن آن گلزار و رخسار آمده است
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸۱
دوش بازم قاصدی از حضرت یار آمده
نی غلط کردم کدامین دوش هموار آمده
مملکت بخشیم و مملوکیم و در رتبت به ما
از ملایک دم به دم الهامِ بسیار آمده
تا ز خود بیرون نیایی ره نیابی در جرم
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۶۵
آن ترک بلغاری نگر با چشم خونخوار آمده
خورشید قندزپوش او آشوب بلغار آمده
عید مسیحی روی او زنّار قیصر موی او
در حلقه ی گیسوی او صد دل گرفتار آمده
چشم آفت مستان شده رخ طیره ی بستان شده
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۳۳
یارب آنمه کیست کز نو سوی بازار آمده
کش هزاران هر سو خریدار آمده
اینهمه جوش و خروش عندلیبان از چه روست
سرو گلرخسار من گویا بگلزار آمده
چیست آنخال سیه در زیر زلف آن صنم
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶
یارب این قصریست از جنت به گلزار آمده
یا نه گلزار است خود جنت پدیدار آمده
نیلگون دریاچهاش بین گر ندیدی تاکنون
آسمانی گاه ثابت گاه سیار آمده
نیست این عکس فلک پیدا در آبش کآسمان
[...]