گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶۹

 

تا به فکر خود فتادم روزگار از دست رفت

تا شدم از کار واقف، وقت کار از دست رفت

قوت سرپنجه مشکل گشای فکر من

در ورق گردانی لیل و نهار از دست رفت

تا کمر بستم غبار از کاروان بر جا نبود

[...]

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱

 

کار جان را تن ندادم روزگار از دست رفت

دست در کاری نزد دل تا که کار از دست رفت

جان نشد در کار جانان بار تن جان برنداشت

دل پی هر آرزو شد کار و بار از دست رفت

عمر در بیهوده شد صرف و نشد کاری تمام

[...]

فیض کاشانی
 

صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۴ - و برای او فی النصیحه

 

سر بر آر از بستر غفلت که کار از دست رفت

وقت را فرصت شمر هان روزگار از دست رفت

صامت بروجردی
 
 
sunny dark_mode