گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹۰

 

بار دیگر ملتی برساختی برساختی

سوی جان عاشقان پرداختی پرداختی

بار دیگر در جهان آتش زدی آتش زدی

تا به هفتم آسمان برتاختی برتاختی

پرده هفت آسمان بشکافتی بشکافتی

[...]

مولانا
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۹

 

کاکل مشکین نقاب چشم و ابرو ساختی

آن کمان پنهان بدار، اکنونکه تیر انداختی

بر سمند فتنه زین دلبری بستی، ولی

حملهٔ اول ز شوخی بر سر ما تاختی

چون دل ما را شکار زلف خود کردی، برو

[...]

اوحدی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۹۲۵

 

همچو مه طالع شدی در دیده منزل ساختی

خانه دل را ز مهر دیگران پرداختی

برگذشتی فارغ از من نی سلام و نی علیک

می ندانم کردیم نادیده یا نشناختی

در بر سیمین دل چون سنگ بیرون آمدی

[...]

جامی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱۰

 

با قبای آل چون برقی بمیدان تاختی

در صف چابک سواران آتشی انداختی

آمدی با روی چون گل در صف بازار حسن

صد چو یوسف را بخوبی بنده خود ساختی

سوخت مارا جلوه های خوبیت هر گه که تو

[...]

اهلی شیرازی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۰

 

مست با رخسار آتشناک بیرون تاختی

جلوه ای کردی و آتش در جهان انداختی

چون نمی پرداختی آخر بفکر کار ما

کاشکی! اول بحال ما نمی پرداختی

بی نوا گشتم بکویت چون گدایان سالها

[...]

هلالی جغتایی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۲

 

با رقیب ای سست پیمان نرد الفت باختی

تا مرا در ششدر رشک رقیب انداختی

سوختی از آتش غیرت دل عشاق را

ساختی با غیر و کار عاشقان را ساختی

تا که را خواهی هلاک از درد رشک من که تو

[...]

سحاب اصفهانی
 
 
sunny dark_mode