گنجور

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۹

 

ای دل اندر بیم جان از بهر دل بگداخته

جان شیرین را ز تن در کار دل پرداخته

تا دل و جان درنبازی دل نبیند ناز و عز

کی سر آخور گشت هرگز مرکبی ناتاخته

بند مادرزاد باید همچو مرغابی به پای

[...]

سنایی
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۳ - از دوستی قدری ارزن برای فاخته خواسته

 

ای همای همتت سر بر سپهر افراخته

کس چو سیمرغت نظیری در جهان نشناخته

دور بین چون کرکس و خصم افکنی همچون عقاب

باز هنگام هنر گردن چو باز افراخته

طوطیان نظم کلام و بلبلان زیر نوا

[...]

انوری
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۶۸

 

ای به میدان‌های وحدت گوی شاهی باخته

جمله را عریان بدیده کس تو را نشناخته

عقل کل کژچشم گشته از کمال غیرتت

وز کژی پنداشته کو مر تو را انداخته

ای چراغ و چشم عالم در جهان فرد آمدی

[...]

مولانا
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶۶

 

ای به دعوی خویشتن را مرد معنی ساخته

وآن گه از دعوی و معنی ذره ای نشناخته

لاف مردی از تو کی زیبد چو وقت امتحان

هستی از تر دامنی دامن گریبان ساخته

این قدر دانی مگر کاندر حقیقت جغد را

[...]

حکیم نزاری
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۹

 

ای جمالت پرتوی برهر دو کون انداخته

همچو مه تابان دو عالم زان تجلی ساخته

تا نه بیند چشم غیری حسن جان افزای دوست

هر دو عالم را ز نام غیر واپرداخته

بهر اظهار کمال خود ز خانه شاه عشق

[...]

اسیری لاهیجی
 

کلیم » دیوان اشعار » ترجیعات و ترکیبات » شمارهٔ ۳ - ترکیب بند در تهنیت نوروز و مدح شاه جهان

 

سبزه را از بسکه سعی نامیه افراخته

در چمن هر دم غلط کرده بسروش فاخته

کلیم
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۱

 

روی ننمایی، نباشد تا رخت پرداخته

چند چون آیینه می نازی به حسن ساخته

وعده اش با دیگران، وز انتظار او مرا

خشک شد همچون صراحی، گردن افراخته

لذت زخم کهن را مرهم ای دل از تو برد

[...]

سلیم تهرانی
 

سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۱۲۱ - خراسبان

 

دلبر خراسبان دوکان خود نو ساخته

عاشقان را چشم بسته در خراس انداخته

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۱۶۶ - معمار

 

شوخ معمارم به عالم طرح نو انداخته

از پی تعمیر هر جا رفته گنبد ساخته

سیدای نسفی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۰

 

ز آن رخ افروخته و آن قامت افراخته

در فغان گل همچو بلبل سرو همچون فاخته

در قمار عشقبازی دین و دل از من مجوی

داده‌ام سرمایه از کف چون حریف باخته

گشته پر از بوالهوس کویت خوشا وقتی که بود

[...]

مشتاق اصفهانی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۴

 

هر کسی یار کسی، تو از من دلباخته گل

ز بلبل، شمع از پروانه سرو از فاخته

از دگر یاران ندارم چشم یاری، چون مرا

چشم زخم روزگار از چشم یار انداخته

سرو، سر از باغ بیرون کرد، کت بیند خرام؛

[...]

آذر بیگدلی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۳۳

 

آه کز بی دولتان دین به دنیا باخته

تاخته گشت کارش ساخته

یغمای جندقی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵۶

 

ای ز قسطنطین به دارالمک ایران تاخته

صیت دانش در صف کون و مکان انداخته

گه چو ابر اندر بهاران خیمه بر دریا زده

گه چو سیل از کوهساران سوی صحرا تاخته

در گلوی حق پرستان شهد رحمت ریخته

[...]

ادیب الممالک
 
 
sunny dark_mode