گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۳

 

آنکه خواند با چگر عاشق غریب

کی شود در نغمه همچو عندلیب

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۷

 

گاه رفتن چو بود رو بنشیب

بسهولت شدند و بی آسیب

ادیب الممالک
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » مخمسات » شمارهٔ ۴

 

نال گشته این تن مهجور بی‌صبر و شکیب

کاش از شمع جمالت کلبه‌ام یابد نصیب

نخل این گلشن ثمر آورد از نامت چو سیب

کمترین از خاک‌بوسان سر کویت نقیب

طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » مخمسات » شمارهٔ ۶ - بر غزل بیدل

 

در دبستان جنون شوق توام بودی ادیب

نبض بیمار تو را هرگز نمی‌داند طبیب

سرخ‌رویی از ازل شد چون شفق ما را نصیب

گلشن از اوراق گل عمریست پیش عندلیب

طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » ساقی نامه

 

کرم کن مرا زآنکه هستم غریب

ز هجران دلدار و بعد حبیب

طغرل احراری
 

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۱۱ - جلوهٔ سروش

 

همچو ما آواره و غربت نصیب

تو غریبی ، من غریبم ، او غریب

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۲۲ - محکمات عالم قرآنی خلافت آدم

 

هر که بردارد ازین آتش نصیب

سوز و ساز خویش را گردد رقیب

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۲۸ - فلک زهره

 

تاز «ما زاغ البصر» گیرد نصیب

بر مقام «عبده» گردد رقیب

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۱۹ - روح حکیم سنائی از بهشت برین جواب میدهد

 

هر زمان تدبیرها دارد رقیب

تا نگیری از بهار خود نصیب

اقبال لاهوری
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » زهره و منوچهر » بخش ۲

 

مُغتَنم است این چمنِ دلفریب

ای شهِ من پای در آر از رکیب

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۲ - شاه و جام

 

‎لیک در این قسمتِ ژرفِ مَهیب

‎روی نبودی مگرم بر نشیب

ایرج میرزا
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مسمط مربع

 

دلی ندانم منزه از عیب

ز ظلمت شک و شبهه و ریب

غروی اصفهانی
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲

 

رقم قتل ما به دست حبیب

چون مخالف نداشت شد تصویب

خامشی به ز مجلسی که در آن

نیست یک تن سخن‌شناس و لبیب

خویشتن را میان خیل خران

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۴۷

 

مزن گام با کس به راه فریب

که این راه دارد سر اندر نشیب

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » ایران مال شماست

 

به کین اسلام باز، خاسته برپا صلیب

خصم شمال و جنوب داده ندای مهیب

روح تمدن به لب آیهٔ امن یجیب

دین محمد یتیم‌، کشور ایران غریب

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۴۷
۴۸
۴۹
۵۰
۵۱