عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۰ - تنبیه به حال کسانی که در عمل قاصرند و مردم را بدان فرمایند، و مناظرهٔ شیخ شبلی و شیخ ابوالحسن نوری قدس سرهما
ترک زرّاقی وسالوسی کنند
تن ز مذهبهای نسناسی زنند
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و یکم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل
گفت بر دروازه در بند منند
میشتابم چون شتابم میکنند
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۵۳
هر چند ز نرگس صفت چشم کنند
ورچه مثل از رنگ رخ لاله زنند
نه این چو رخ تست و نه آن چون چشمت
با آنکه خود این چشم و چراغ چمنند
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۴۵
هر شب که ز سودای تو نوبت بزنند
آن شب همه جان شوند هرجا که تنند
در چادر شب چه دختران دارد عشق
گر غم آید سبلت و ریشش بکنند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۱ - تولیدن شیر از دیر آمدن خرگوش
از درمها نام شاهان برکنند
نام احمد تا ابد بر میزنند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۵ - پند دادن خرگوش نخچیران را کی بدین شاد مشوید
آنک ملکش برتر از نوبت تنند
برتر از هفت انجمش نوبت زنند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۳ - برون انداختن مرد تاجر طوطی را از قفس و پریدن طوطی مرده
دانه باشی مرغکانت بر چنند
غنچه باشی کودکانت بر کنند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰۵ - نالیدن ستون حنانه چون برای پیغامبر صلی الله علیه و سلم منبر ساختند کی جماعت انبوه شد گفتند «ما روی مبارک ترا به هنگام وعظ نمیبینیم» و شنیدن رسول و صحابه آن ناله را و سؤال و جواب مصطفی صلی الله علیه و سلم با ستون صریح
گفت: خواهی که ترا نخلی کنند؟
شرقی و غربی ز تو میوه چنند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹ - گمان بردن کاروانیان که بهیمهٔ صوفی رنجورست
گر گلابی، بر سر جیبت زنند
ور تو چون بولی، برونت افکنند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۸ - تتمهٔ قصهٔ مفلس
حرف قرآن را ضریران معدنند
خر نبینند و به پالان بر زنند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۴ - حسد کردن حشم بر غلام خاص
بر سری جغدانش بر سر میزنند
پر و بال نازنینش میکنند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۲ - تتمهٔ حسد آن حشم بر آن غلام خاص
تا غلام خاص را گردن زنند
بیخ او را از زمانه بر کنند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۸ - پرسیدن موسی از حق سر غلبهٔ ظالمان را
کان عودی در تو گر آتش زنند
این جهان از عطر و ریحان آگنند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۹ - دوم بار در سخن کشیدن سایل آن بزرگ را تا حال او معلومتر گردد
گفت این اوباش رایی میزنند
تا درین شهر خودم قاضی کنند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۱۳ - برخاستن مخالفت و عداوت از میان انصار به برکات رسول علیه السلام
جمع مرغان کز سلیمان روشنند
پر و بال بی گنه کی برکنند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲ - قصهٔ خورندگان پیلبچه از حرص و ترک نصیحت ناصح
چون رهند از دستِ خود دستی زنند
چون جهند از نقصِ خود رقصی کنند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷ - بیان آنک الله گفتن نیازمند عین لبیک گفتن حق است
حزم آن باشد که چون دعوت کنند
تو نگویی مست و خواهان منند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳۱ - وصیت کردن عمران جفت خود را بعد از مجامعت کی مرا ندیده باشی
از عطای شاه شادی میکنند
رقص میآرند و کفها میزنند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۶۸ - حکایت آن درویش کی در کوه خلوت کرده بود و بیان حلاوت انقطاع و خلوت و داخل شدن درین منقبت کی أَنا جَلیسُ مَنْ ذَکَرَني وَ أَنیسُ مَنِ اسْتَأنَسَ بي گر با همهای چو بی منی بی همهای ور بی همهای چو با منی با همهای
عاقلان خود نوحهها پیشین کنند
جاهلان آخر به سَر بر میزنند