ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۹ - در ریاست سرپاس مختاری
که چو افتاد درکف نادان
گشت فاسد شراب اصفاهان
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۶ - گل و پروانه
هست پروانه قاصد جانان
به گل آرد خبر ز عالم جان
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۶ - گل و پروانه
بهر آنست تا ز گلشن جان
نگسلد جلوهٔ رخ جانان
ملکالشعرا بهار » منظومهها » چهار خطابه » خطابهٔ دوم
جز ملک زندکه خون کیان
بود بهشریان و عروقش روان
ملکالشعرا بهار » منظومهها » چهار خطابه » خطابهٔ سوم
کُرد و بلوچ و عرب و ترکمان
گشته به وصفت همگی یک زبان
ملکالشعرا بهار » منظومهها » چهار خطابه » خطابهٔ سوم
تازه شود جشن خوش مهرگان
آن که شد از غفلت ترک از میان
ملکالشعرا بهار » منظومهها » مذمت مگس (ذوبحرین) » ای مگس!
در شده بیرقعهٔ دعوت به خوان
خورده و برخاسته پیش از کسان
ملکالشعرا بهار » منظومهها » مذمت مگس (ذوبحرین) » ای مگس!
در شده بیرقعهٔ دعوت به خوان
خورده و برخاسته پیش از کسان
ملکالشعرا بهار » منظومهها » دل مادر » دیدار سواری ز پیر زال در بیشه
جعبه پر تیر و بزه کرده کمان
به کمر خنجر و در مشت سنان
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۱۶
چو برداشتی دسترنج کسان
رود دسترنج تو نیز از میان
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۵۲
کرا پیر سر هست جفت جوان
بود دشمن خویشتن بی گمان
ملکالشعرا بهار » منظومهها » ارمغان بهار » اینک منظومهٔ سی روزهٔ آذر پاد مارسپندان
به «خورداد» جوی نوین کن روان
به «مرداد» بیخ نو اندر نشان
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۱ - پیش گفتار
ولکن ز ماد و از آن دودمان
نیابی به شهنامه نام و نشان
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۱ - پیش گفتار
بر آنم که از ماد و تاریخ آن
سُرایم چو شهنامه من داستان
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۱ - پیش گفتار
کمین افسر از ماد و از آریان
بگویم ز کوروش بسی داستان
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۱ - پیش گفتار
از این مور ناچیز و این ناتوان
پذیرند ران ملخ ارمغان
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۲ - پادشاهی دَیِوکَس نخستین شاه ماد
چو رنگین کمان، هفت دژ شد عیان
که از هفت اورنگ بودی نشان
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳ - وصیت دَیِوکَس به فرزند خود
خوشا آن پدر چون برفت از جهان
پسر سر فرازد سوی آسمان
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۴ - بر تخت نشستن فره فرتیش
منم چون پدر با شما مهربان
نِیَم از شما بد دل و بدگمان