گنجور

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۷۴ - جنگ پیروز با افتالیت ها و کشته شدنش

 

به شاهی ندیدند او را همال

ازیرا که بد کودکی خردسال

میرزا آقاخان کرمانی
 

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۸۱ - پادشاهی خسرو پرویز

 

پروتوس کو بد به دز کوتوال

پذیرفت شه را به فرخنده فال

میرزا آقاخان کرمانی
 

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۸۸ - پادشاهی هرمزد

 

بکشتند او را بس از چارسال

بدآمد بر ایرانیان بخت و فال

میرزا آقاخان کرمانی
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۴۶ - زلف و خال

 

ای خواجه چشم من همه سوی خط است و خال

تو در خیال مال و در اندیشهٔ منال

من معترف که باده حرامست می‌خورم

ای شیخ مال وقف چه سان بر تو شد حلال؟

جُستی نشان او که مبادا نشان او

[...]

شاطر عباس صبوحی
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷ - اشتیاق جمال

 

شبی به خواب زدم بوسه بر لبش به خیال

هنوز بر لب آن شوخ می‌زند تبخال

ز چاک پیرهن اندام نازکش ماند

چو عکس برگ گل اندر میان آب، زلال

بنوش باده که اندر طریقت عشق است

[...]

شاطر عباس صبوحی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۷

 

ایا روض الشمال فدتک نفسی

واصغران اقول فداک بال

وقالوا مل الی جهة سواها

فقلت القلب فی جهة الشمال

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵

 

مرا بخانه درون کودکی بسن دو سال

بود خجسته و فرخ رخ و بدیع جمال

دو هفته ماهی کاندر دو سالگی او را

ز روی و ابرو باشد دو بدر با دو هلال

بعهد مهد رخش را دو لعل عیسی دم

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۶ - مطلع ثانی

 

که ای سفینه دستت خزینه آمال

که ای صفیحه تیغت صحیفه آجال

در آن بساط همایون که صدر بار توئی

فلک نشاند خورشید را بصف نعال

برای طوق حسام تو خور بشکل نگین

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۸ - چکامه

 

از عدل خویش قائمه ای ساخت ذوالجلال

قائم اساس عدل بر آن نامش اعتدال

چون کرسی وجود بر آن پایه قائمست

شد ایمن از زوال و فنا ملک لایزال

روح ستوده راست بر این پایه اتکاء

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶

 

امیر یا غم بدرت بکاست همچو هلال

شدی ز مویه چو موی و شدی ز ناله چو نال

ز بس سرود مناعت نواختی شب و روز

زدی به کشور ناموس کوس استقلال

نگاه ترکی صیدت نمود و زلف کجی

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۹ - در اصفهان به اشارت قهرمان میرزای صارم الدوله که من‌بعد به سردار اعظم ملقب شده در هجو شیخ معروف به خن و خون گوید

 

گر به امر خدایگان جلال

به زبان آمده است خامه لال

نه عجب کز دم مسیحائی

جان در آید بآهنین تمثال

ای جناب اجل افخم راد

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - داستان کفش ابوالقاسم طنبوری بغدادی

 

این نه کفش است که اندر همه حال

زاولانه است و چدار است و شکال

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - داستان کفش ابوالقاسم طنبوری بغدادی

 

چشمش افتاد بر آن جفت نعال

که از او گشته پریشان احوال

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - آزمند خسیس

 

داشت مرغی ظریف و زرین بال

تیز پرهمچو شاهباز خیال

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - آزمند خسیس

 

خواجه آن بیضه را باستعجال

برگرفتی ز مرغ زرین بال

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۵ - آیین نصیری

 

اهل حق را سزد که در همه سال

وقت محصول خود زمال حلال

ادیب الممالک
 
 
۱
۱۷۴
۱۷۵
۱۷۶
۱۷۷
۱۷۸
۱۸۳