گنجور

 
۱
۲
۳
 

سعدی » گلستان » دیباچه

 

روضةٌ ماءُ نهرِها سَلسال

دَوحةٌ سَجعُ طیرِها موزون

آن پر از لاله‌های رنگارنگ

وین پر از میوه‌های گوناگون

باد در سایهٔ درختانش

[...]

۳ بیت
سعدی
 

سعدی » گلستان » دیباچه

 

گر التفات خداوندی‌اش بیاراید

نگارخانهٔ چینی و نقش اَرتَنگی‌ست

امید هست که روی ملال در نکشد

از این سخن که گلستان نه جای دلتنگی‌ست

علی الخصوص که دیباچهٔ همایونش

[...]

۳ بیت
سعدی
 

سعدی » گلستان » دیباچه

 

هر که گردن به دعوی افرازد

خویشتن را به گردن اندازد

سعدی افتاده‌ای‌ست آزاده

کس نیاید به جنگ افتاده

اول اندیشه وآن‌گهی گفتار

[...]

۳ بیت
سعدی
 

سعدی » گلستان » دیباچه

 

بمانَد سال‌ها این نظم و ترتیب

ز ما هر ذرّه خاک افتاده جایی

غرض نقشی‌ست کز ما باز ماند

که هستی را نمی‌بینم بقایی

مگر صاحب‌دلی روزی به رحمت

[...]

۳ بیت
سعدی
 

سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱

 

جَهان اِی بَرادَر نَمانَد به کَس

دِل اَندَر جَهان‌آفرین بَند و بَس

مَکن تکیه بَر مُلْکِ دنیا و پُشت

که بسیار کَس چون تو پَروَرْد و کُشت

چو آهنگِ رَفتن کُنَد جانِ پاک

[...]

۳ بیت
سعدی
 

سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۴

 

درختی که اکنون گرفته‌ست پای

به نیرویِ شخصی برآید ز جای

و گر همچنان روزگاری هِلی

به گردونش از بیخ، بر نگسلی

سرِ چشمه شایَد گرفتن به بیل

[...]

۳ بیت
سعدی
 

سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۵

 

شوربختان به آرزو خواهند

مُقبلان را زوال نعمت و جاه

گر نبیند به روز شَپّره چشم

چشمهٔ آفتاب را چه گناه؟

راست خواهی، هزار چشمِ چنان

[...]

۳ بیت
سعدی
 

سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۸

 

از آن کز تو ترسد بترس ای حکیم

وگر با چون او صد برآیی به جنگ

از آن مار بر پایِ راعی زند

که ترسد سرش را بکوبد به سنگ

نبینی که چون گربه عاجز شود

[...]

۳ بیت
سعدی
 

سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۰

 

بنی آدم اعضایِ یکدیگرند

که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار

دگر عضوها را نماند قرار

تو کز محنتِ دیگران بی‌غمی

[...]

۳ بیت
سعدی
 

سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۴

 

گر گزندت رسد ز خلق مرنج

که نه راحت رسد ز خلق نه رنج

از خدا دان خلافِ دشمن و دوست

کاین دلِ هر دو در تصرّفِ اوست

گرچه تیر از کمان همی‌ گذرد

[...]

۳ بیت
سعدی
 

سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳۳

 

ﺗﺎ دلِ دوﺳﺘﺎن ﺑﻪ دﺳﺖ ﺁری

ﺑﻮﺳﺘﺎنِ ﭘﺪر ﻓﺮوﺧﺘﻪ ﺑﻪ

پختنِ دیگِ نیکخواهان را

هر چه رختِ سراست سوخته به

ﺑﺎ ﺑﺪاﻧﺪﻳﺶ هم ﻧﻜﻮﻳﻰ کن

[...]

۳ بیت
سعدی
 

سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳۹

 

بخت و دولت به کاردانی نیست

جز به تأییدِ آسمانی نیست

اوفتاده‌ست در جهان بسیار

بی‌تمیز ارجمند و عاقلْ خوار

کیمیاگر به غصّه مُرده و رنج

[...]

۳ بیت
سعدی
 

سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۰

 

مطربی، دور از این خجسته سرای

کس دو بارش ندیده در یک جای

راست چون بانگش از دهن برخاست

خلق را موی بر بدن برخاست

مرغِ ایوان ز هولِ او بپرید

[...]

۳ بیت
سعدی
 

سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۳

 

چند گویی که بد اندیش و حسود

عیب‌جویانِ منِ مسکینند؟

گه به خون ریختنم برخیزند

گه به بد خواستنم بنشینند

نیک باشی و بدت گوید خلق

[...]

۳ بیت
سعدی
 

سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۸

 

مَطَلب، گر توانگری خواهی

جز قناعت که دولتیست هَنی

گر غنی زر به دامن افشاند

تا نظر در ثوابِ او نکنی

کز بزرگان شنیده‌ام بسیار:

[...]

۳ بیت
سعدی
 

سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۱

 

شنیدم گوسپندی را بزرگی

رهانید از دهان و دستِ گرگی

شبانگه کارد در حلقش بمالید

روانِ گوسپند از وی بنالید:

که از چنگالِ گرگم در ربودی

[...]

۳ بیت
سعدی
 

سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۸

 

ترکِ دنیا به مردم آموزند

خویشتن سیم و غَلّه اندوزند

عالِمی را که گفت باشد و بس

هر چه گوید نگیرد اندر کس

عالم آن کس بود که بد نکند

[...]

۳ بیت
سعدی
 

سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۸

 

گفتِ عالِم به گوشِ جان بشنو

ور نماند به گفتنش کردار

باطل است آنچه مدّعی گوید:

«خفته را خفته کی کند بیدار»

مرد باید که گیرد اندر گوش

[...]

۳ بیت
سعدی
 

سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۸

 

صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاه

بشکست عهدِ صحبتِ اهلِ طریق را

گفتم میانِ عالم و عابد چه فرق بود

تا اختیار کردی از آن این فریق را؟

گفت: آن گلیمِ خویش به در می‌برد ز موج

[...]

۳ بیت
سعدی
 

سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۹

 

اِذا رَأیْتَ اَثِیماً کُنْ سٰاتِراً وَ حَلیماً

یا مَنْ تُقَبِّحُ اَمْرِی لِمْ لا تَمَرُّ کَرِیماً

متاب ای پارسا، روی از گنهکار

به بخشایندگی در وی نظر کن

اگر من ناجوانمردم به کردار

[...]

۳ بیت
سعدی
 
 
۱
۲
۳
 
تعداد کل نتایج: ۴۴