گنجور

سعدی » گلستان » دیباچه

 

هر دم از عمر می‌رود نفسی

چون نگه می‌کنم نمانده بسی

ای که پنجاه رفت و در خوابی

مگر این پنج روز دریابی

خجل آن کس که رفت و کار نساخت

[...]

۱۲ بیت
سعدی
 

سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۷

 

دیدم گلِ تازه چند دسته

بر گنبدی از گیاه رُسته

گفتم: چه بود گیاهِ ناچیز

تا در صفِ گل نشیند او نیز؟

بگریست گیاه و گفت: خاموش

[...]

۱۲ بیت
سعدی