گنجور

 
شاطر عباس صبوحی

آسمان گر ز گریبان قمر آورده برون

از گریبان تو خورشید سر آورده برون

به تماشای خط و خال رخ چون قمرت

دلم از روزنهٔ دیده سر آورده برون

از بناگوش و خطِ سبز تو بس در عجبم

کز کجا برگِ گلی مُشکِ تر آورده برون

کوری منکر شقّ‌القمر ختم رسل

ابرویت معجز شقّ‌القمر آورده برون

سرو قد! سیب زنخدان تو دیدم گفتم

چشم بد دور که سروی ثمر آورده برون

گندم خال تو ای حور بهشتی طلعت

به خدا از همه عالم پدر آورده برون

تا زبانش نمکی شهد لبش کی دانی

که چه شیرین ز نمک نیشکر آورده برون

ای معلّم! به‌جز عاشق‌کُشی و دل‌شکنی

از دبستان چه هنر این پسر آورده برون

کمر از کوه برون آید و این تُرک‌پسر

از کجا این همه کوه از کمر آورده برون

چو پر و بال کبوتر هنر شاعری‌ام

تا به کوی تو رسد بال و پر آورده برون

تیره کرده است صبوحی رخ آفاق چو شب

بس که در هجر تو آه از جگر آورده برون

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode