یارم اگر ز سرش نقابی بسته
بگشوده دو زلف و خوش حجابی بسته
در دیدهٔ ما خیال روی خوبش
نقشیست که بر عارض آبی بسته
غیب مطلق حضرتی از حضرتش
عالم اعیان بود در خدمتش
هم شهادت حضرتی دیگر بود
عالم او ملک خوش پیکر بود
حضرتی دیگر بود غیر مضاف
در میان هر دو حضرت بی خلاف
وجه غیب مطلقش جبروت دان
علم معقولات ازین عالم بخوان
با شهادت وجه او باشد مثال
چار حضرت گفته صاحب کمال
هم مثال مطلقش را گفته اند
عارفان بسیار دُری سفته اند
باز ملکوتست وجهی دیگرش
با مثال روشن مه پیکرش
این مثالش را مقید نام گو
عالم ملکوت را اینجا بجو
حضرتی کو جامع این هر چهار
باشد او انسان کامل یاد دار
چار حضرت در یکی حضرت نگر
تا به بینی پنج حضرت ای پسر
غیب مطلق را نگر در عین او
هم شهادت بین در آن ملک نکو
از صفای نفس او ملکوت بین
وز مثال مطلقش جبروت بین
مجمع البحرین اگر جوئی وی است
صورتا جامست در معنی می است
مظهر الله قطب عالم است
روح و جسمش اصل و فرع آدمست
بی وجود او ندارد کس وجود
ظل الله است و سلطان شهود
عالمی را نور می بخشد مدام
از عطای اسم اعظم والسلام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.