گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

بیا و یک دمی با ما برآور

زمانی با من شیدا بر آور

چو لیلی جانب مجنون به دست آر

مراد خاطر ما را برآور

بر آور کام جان خستهٔ ما

کرم کن کام جان ما بر آور

ز روی لطف روی خویش بنما

فغان از پیر و از برنا برآور

به بحر دل چو غواصان فرو رو

چو ما گوهر از این دریا برآور

اگر خواهی حیات جاودانی

دمی با جام می جانا برآور

به شادی نعمت الله جام می نوش

دمار از زاهد رعنا برآور

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode