گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

ناز با یار غار خوش باشد

آن میان در کنار خوش باشد

نقش رویش خیال می بندم

در نظر آن نگار خوش باشد

عشق او آفتاب تابان است

مهر او بی غبار خوش باشد

نور او را به نور او بنگر

آن نهان آشکار خوش باشد

لیس فی الدار غیره دیار

در چنین دار یار خوش باشد

در همه چون جمال او پیداست

گر یکی ور هزار خوش باشد

بلبل مست و صحبت سید

بابت گلعذار خوش باشد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode