چشم ما روشن به نور اوست
هرچه آید در نظر زان رو نکوست
مه شده روشن به نور آفتاب
یار مه رو را از آن داریم دوست
آبرو می جو به عین ما چو ما
زانکه دایم عین ما در جستجو است
گر هزار آئینه آید در نظر
چشم ما در آینه بر روی اوست
عاشق و معشوق ما هر دو یکی است
تا نپنداری که این رشته دوتوست
کهنه گر رفته است و نو باز آمده
نیک می بینش که کهنه عین نوست
هر که بیند نعمت الله در همه
بد نبیند هرچه می بیند نکوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وز بر خوشبوی نیلوفر نشست
چون گهِ رفتن فراز آمد، نَجَست
هر که چون خر فتنهٔ خواب و خور است
گرچه مردمصورت است آن هم خر است
ای شکم پر نعمت و جانت تهی
چون کنی بیداد؟ کایزد داور است
گر تو را جز بتپرستی کار نیست
[...]
بنده گر خوبست گر زشت آن تست
عاشق ار دانا و گر نادان تراست
ساقیا در جام من ریز آب رز
زان بضاعت ده که عشرت سود اوست
در جهان چون آب رز معلوم نیست
آتشی کز زلف ساقی دود است
عزم آن دارم که امشب نیم مست
پای کوبان کوزهٔ دردی به دست
سر به بازار قلندر برنهم
پس به یک ساعت ببازم هرچه هست
تا کی از تزویر باشم رهنمای
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.