گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

برافشان کلاله ز روی چو لاله

صراحی به دست آر پرکن پیاله

مکن عیب رندان اگر باده نوشند

که پیش از من و تو چنین شد حواله

اگر عشق جانان مرا حاصل آید

روان جان سپارم چو این است احاله

منم بندهٔ او و دارم گواهان

دلم وقف عشق است و جانم قباله

میان من و او چو موئی نگنجد

چه قدر رقیب و چه جای دلاله

اگر نی بنالد مزن دست بر وی

که از نالهٔ ما گرفته است ناله

اگر ذوق داری بخوان گفتهٔ ما

که یک پند سید به از صد رساله

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode