شمارهٔ ۲۲۳
آنچه عشقت با دل ما می کند
موج در اطراف دریا می کند
آنچه دارم عشق تو از من ببرد
هرچه بیند ترک یغما می کند
نقطه خال عدس مقدار تو
چون عدس تولید سودا می کند
هر غمی کز عشقت آید در درون
جان برغبت در دلش جا می کند
روح را فیض از لب جان بخش تست
زآن چو عیسی مرده احیا می کند
من غلامی تو می خواهم چنانک
بنده آزادی تمنا می کند
آن سر گیسوی همچون سلسله
عقل را زنجیر در پا می کند
من نبودم واله و شوریده لیک
عشق رویت این تقاضا می کند
نیست با عاشق جفا آیین دوست
با من درویش عمدا می کند
گرچه بر چون من گدایی در ببست
بر سگان کوی در وا می کند
در خرامیدن قد چون سرو او
کار صد دل زیر وبالا می کند
دل بخوبان دگر از شوق او
چون مگس آهنگ حلوا می کند
چون صدف ازآب دریا سیر نیست
قطره می بیند دهن وا می کند
وصف رویش سیف فرغانی مدام
همچو مجنون وصف لیلا می کند
شد بهار وگل بباغ آورد رخت
بلبل شوریده غوغا می کند
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی) | شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.