گنجور

 
۵۴۱

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۶۶

 

... سجود کردم و مستغفرانه نالیدم

بدید اشک مرا در فغان و پردردی

بگفت نی که به قاصد مخالفی گفتی ...

مولانا
 
۵۴۲

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸۵

 

... اگر ز راحت و از سود ما زیان داری

چو از فغان تو نزدیکتر به تو یارست

چه حکمتست که نزدیک را فغان داری

در آفرینش عالم چو حکمت اظهارست ...

مولانا
 
۵۴۳

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸۸

 

حرام گشت از این پس فغان و غمخواری

بهشت گشت جهان زانک تو جهان داری ...

مولانا
 
۵۴۴

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » نوزدهم

 

... از خشم دو گوش حلم بستی

تا نشنوی آوه و فغانم

ما را به جهان حواله کم کن ...

مولانا
 
۵۴۵

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » بیست و هفتم

 

... زومان بستان به آشنا ده

رحم آر برین فغان و تشنیع

ورنه کنمش قرین ترجیع

چون باخبری ز هر فغانی

زین حالت آتشین امانی ...

مولانا
 
۵۴۶

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » چهل و یکم

 

... هله ای فلک به ظاهر اگرت دو گوش بودی

ز فغان عشق جانت چه خروشها نمودی

غلطم ترا اگر خود نبدی وصال و فرقت ...

مولانا
 
۵۴۷

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۲ - هم در بیان مکر خرگوش

 

... و اسپ خود او را کشان کرده چو باد

در فغان و جست و جو آن خیره سر

هر طرف پرسان و جویان در به در ...

مولانا
 
۵۴۸

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۱ - کبودی زدن قزوینی بر شانه‌گاه صورت شیر و پشیمان شدن او به سبب زخم سوزن

 

... جانب دیگر خلش آغاز کرد

باز قزوینی فغان را ساز کرد

کین سوم جانب چه اندامست نیز ...

مولانا
 
۵۵۰

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۹ - دوم بار در سخن کشیدن سایل آن بزرگ را تا حال او معلوم‌تر گردد

 

... علم تقلیدی و تعلیمی ست آن

کز نفور مستمع دارد فغان

چون پی دانه نه بهر روشنی ست ...

مولانا
 
۵۵۱

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۷۵ - تتمهٔ اقرار ابلیس به معاویه مکر خود را

 

... گر نمازت فوت می شد آن زمان

می زدی از درد دل آه و فغان

آن تاسف و آن فغان و آن نیاز

درگذشتی از دو صد ذکر و نماز ...

مولانا
 
۵۵۲

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۷۶ - فوت شدن دزد به آواز دادن آن شخص صاحب‌خانه را که نزدیک آمده بود که دزد را دریابد و بگیرد

 

... گفت ای یار نکو احوال چیست

این فغان و بانگ تو از دست کیست

گفت اینک بین نشان پای دزد ...

مولانا
 
۵۵۳

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳۳ - پیدا شدن استارهٔ موسی علیه السلام بر آسمان و غریو منجمان در میدان

 

... همچو اصحاب عزا آوازشان

بد گرفته از فغان و سازشان

ریش و مو بر کنده رو بدریدگان ...

مولانا
 
۵۵۴

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰۶ - شنیدن داود علیه السلام سخن هر دو خصم وسال کردن از مدعی علیه

 

... که چه می گفت این گدای ژنده دلق

بعد این جمله دعا و این فغان

گاوی اندر خانه دیدم ناگهان ...

مولانا
 
۵۵۵

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۳۸ - باز جواب انبیا علیهم السلام

 

... پس بدو گویی همین بود ای فلان

چون بندریدی گریبان در فغان

یا ز بالایم تو سنگی می زدی ...

مولانا
 
۵۵۷

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۰ - تشبیه دنیا کی بظاهر فراخست و بمعنی تنگ و تشبیه خواب کی خلاص است ازین تنگی

 

... او نداند که تو همچون ظالمان

از برون در گلشنی جان در فغان

خواب تو آن کفش بیرون کردنست ...

مولانا
 
۵۵۸

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۱ - قصهٔ آن دباغ کی در بازار عطاران از بوی عطر و مشک بیهوش و رنجور شد

 

... چون ز عطر وحی کر گشتند و گم

بد فغانشان که تطیرنا بکم

رنج و بیماریست ما را این مقال ...

مولانا
 
 
۱
۲۶
۲۷
۲۸
۲۹
۳۰
۱۸۰