گنجور

 
سنایی

این نمودیم حدّ این پنجاه

کرد باید کنون سخن کوتاه

حکما جمله حدّ این امراض

این نهادند بر سواد و بیاض

از اطباء عام این ایّام

گر بپرسی از این همه یک نام

به خدا ار شناسد و داند

ور هزارن کتاب برخواند

همه از جهل پر شر و شورند

همه کناس و اکمه و کورند

صدهزاران مریض را هر سال

بکشند از تباهی افعال

همه هستند یار عزرائیل

قاتل ایشان و خلق جمله قتیل

وای آنکس که هست حاجتمند

به چنین قوم کور بی‌در و بند

ای خداوند از این چنین حکما

خلق را کن به فضل خویش رها

که جهان شد ز فعلشان ویران

خلق را زین بدان به جان برهان

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode