گنجور

 
سنایی

کیست این هست مر مرا داماد

کرده حمدان ز بهر زن پر باد

گه و بیگه درآید از درِ تو

کام و ناکام گشته همسر تو

گشته معروف هرکه و هرجای

کیست این مر مراست خواهر گای

گادن آنگه کند که گیرد زر

کس خواهر به زر درد آن خر

وان زمانی که سیم نستاند

ای بسا گاو و خر که برراند

هر تجمل که دارد از پی کیر

بدهد وان دنس نگردد سیر

چون نماند درم طلاق دهد

چک بیزاری و فراق دهد

سال و مه گادن به زر کند او

چون نماند درم به در کند او

خاک بر فرق خواهر و داماد

که نگردد کسی از ایشان شاد

هرکه خواهد جماع سیم دهد

زر به معشوق خود سلیم دهد

زانکه داماد تا نیابد سیم

نکند فرج خواهرت به دو نیم

آنکه او خواهرت همی گاید

مرگ بابات را همی پاید

دور باد ای برادر از ما دور

خواهر و دختر ار چه بس مستور

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode