ای زده بر فلک سراپرده
رخت بر تخت عیسی آورده
ای که از رشک نردبان فلک
با خود از خاک بر فلک برده
گر کسان گرسنه گرد تو در
همه با گوشت مرغ خو کرده
پس اگر بر پریده او سوی تو
نپریده ازو بیازرده
نیک زشتست با چو تو عمری
ظلم را پر و بال گسترده
داده همنام خود به ده مطلب
یاری از هندوان نو برده
کی تواند سپیدچرده شده
آنکه کرد ایزدش سیهچرده
ای درون هزار پرده شده
لن ترانی نبشته بر پرده
گر که مستوجبست حد ترا
این سنایی شراب ناخورده
هم وبالی نباشدت گر ازو
در گذاری گناه ناکرده
بدهی این گدای گرسنه را
بدل نان برنج پرورده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای به فضل و کفایت و دانش
دور گردون چو تو نیاورده
ببر من دوستانی آمده اند
هرگز از یکدیگر نیازرده
حال ها دیده کام ها رانده
[...]
باده از جام معرفت خورده
راه زان سوی شش جهت کرده
شه چو از گرگ دست و پا برده
شیر با او به دست و پا مرده
یار خود دیده در پس پرده
تن به جان مانده، جان فدا کرده
مطرب جانهای دل برده
تا به شب تا به شب همین پرده
جانهایی که مست و مخمورند
بر سر باده بادهای خورده
در خرابات مفردان رفته
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.