گنجور

 
سلمان ساوجی

این اشک گریز پا که خونی من است

در خون من از عین زبونی من است

با اینهمه کز چشم من افتاد، دلم

با اوست که یار اندرونی من است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode