گنجور

 
صائب تبریزی

هر که چشم رغبت از نظاره مرغوب بست

بر دل آسوده راه یک جهان آشوب بست

از زلیخای هوس بگریز کاین بی آبرو

تهمت آلودگی بر دامن محبوب بست

گفتم از دنیا فشانم دست در پایان عمر

حرص پیری از عصا دست مرا بر چوب بست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode