گنجور

 
صائب تبریزی

یادگار عشق داغی در دل دیوانه ماند

شمع رفت از انجمن، خاکستر پروانه ماند

گریه ام در دل گره شد، ناله ام بر لب شکست

وای بر قفلی که مفتاحش درون خانه ماند

زیر سقف آسمان نتوان نفس را راست کرد

در دل ما آرزوی نعره مستانه ماند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode