گنجور

 
صائب تبریزی

تا به کام است فلک، خار گل پیرهن است

بخت تا سبز بود ساحت گلخن چمن است

یوسف از خواری اخوان سر کنعانش نیست

هر کجا بخت عزیزی دهد آنجا وطن است

جوی شیر از جگر سنگ بریدن سهل است

هر که بر پای هوس تیشه زند کوهکن است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode