گنجور

 
صائب تبریزی

غم دو دیده پر خون ما کجا داری؟

به سرمه چشمی و چشمی به توتیا داری

ز برق و باد گرو می برد به گرمروی

ز عذر لنگ، سمندی که زیر پا داری

شراب ما سر منصور را به چرخ آرد

تو زود مست کجا ظرف جام ما داری؟

گره ز غنچه تصویر باز کرد نسیم

تو از حجاب همان بند بر قبا داری

دلم به حال تو ای سینه سخت می سوزد

که خانه پهلوی آتش ز بوریا داری

رسد چو حادثه ای با فلک درآویزی

همیشه طعنه طوفان به ناخدا داری

غم گرفتگی دل چه می خوری صائب؟

ز خامه شکرافشان گرهگشا داری

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode