جانا که ترا گفت که ترک می و نی کن؟
بردار لب از ساغر و خون در دل می کن
بر کشتی می نامه نی باد مرادست
ای مطرب کوتاه نفس، باد به نی کن
تا چند پی کبک به کهسار برآیی؟
در پای خم امروز شکار بط می کن
تا روی کند عیش و طرب، پشت به خم ده
تا پشت کند محنت و غم، روی به می کن
هان خضر، تو آب در میخانه بیفشان
هان ای دم عیسی، تو هواداری نی کن
یک جرعه بر این خاک سیه کاسه بیفشان
قارونکده خاک پر از حاتم طی کن
سنگ کف طفلان حشم زنگ برآورد
بی درد، ز صحرای جنن روی به حی کن
صائب همه کس گوش به فریاد تو دارد
یک ناله جانسوز درین بزم چو نی کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.