غزل شمارهٔ ۵۶۰۰
از نهانخانه عصمت به تماشا بخرام
آهوان چشم به راهند به صحرا بخرام
ای که از گوهر مقصود نشان می طلبی
بر بساط گهر آبله پا بخرام
ای صبا آتش غیرت به زبان آمده است
به ادب در خم آن زلف چلیپا بخرام
کوهکن سخت به سرپنجه خود می نازد
ناخنی تیز کن ای آه و به خارا بخرام
قیمتی گوهر ساحل صدف دست تهی است
گر گهر می طلبی در دل دریا بخرام
چند صائب ز پی درد به هر جا بدوی؟
قدمی چند به دنبال مداوا بخرام
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.