از دل گم گشته خود گر نشان می یافتم
یوسف خود را میان کاروان می یافتم
چشم من از نقش تا بر خامه نقاش بود
برگ عیش نوبهاران از خزان می یافتم
می توانستم به گرد خود حصاری ساختن
خاکساری همچو خود گردرجهان می یافتم
رشته پرواز من تا در کف تسلیم بود
در قفس دایم حضور آشیان می یافتم
بلبلان چون برگ گل از آشیان می ریختند
رخصت یک ناله گر از باغبان می یافتم
روزاول کاش خود را راست می کردم چو تیر
تا خلاصی از کشاکش چون کمان می یافتم
این زمان در کعبه چون سنگ نشانم بیخبر
من که فیض کعبه از سنگ نشان می یافتم
این زمان بیداریم خواب است، ورنه پیش ازین
دولت بیدار در خواب گران می یافتم
ناله تنهایی من باغ را دیوانه کرد
آه اگر هم ناله ای در بوستان می یافتم
گر نمی شد تنگ صائب خلق من ازروزگار
هم درین عالم بهشت جاودان می یافتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
گر ز چنگ شحنه هجران امان مییافتم
از وصال یار، عمر جاودان مییافتم
خویش را پروانه میسوزد ز گرمیهای شمع
مهر میگشتم، اگر یک مهربان مییافتم
بهر هر کالای معنی، در کمین صد رهزن است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.