نیست حاجت دیدهبان حسنِ عتابآلود را
دور باش از خود بود حسن حجابآلود را
پشت این تیغِ سیهتاب است از دم تیزتر
کیست بیند خیره آن مژگانِ خوابآلود را
نوشِ خالص را بوَد در چاشنی آماده نیش
لذتِ دیگر بود لطفِ عتابآلود را
در مذاقش شیشهٔ خشک است آبِ زندگی
هر که بوسیده است لبهای شرابآلود را
میچکد آب (از) خطِ ریحانِ آن آتشعذار
گرچه باران نیست ابرِ آفتابآلود را
تن به اقرارِ گناهِ کرده ده، آسوده شو
چند گویی عذرهای اضطرابآلود را
پردهٔ غفلت شود از خوابگاهِ نرم بیش
کی کند بیدار دامن پایِ خوابآلود را
راهِ ناهموار را سوهان بود آهستگی
پا به سنگ آید ز همواری شتابآلود را
میکند کوته زبانِ لاف را روشندلی
کم بود پرتو چراغِ ماهتابآلود را
دیدهٔ پاک است صائب شرطِ اربابِ نظر
چند بر مصحف نهی دستِ شرابآلود را؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.