از زمین دامن بیفشان همسفر با ماه باش
خانه را زیر و زبرکن آسمان خرگاه باش
شبنم بی دست و پا شد همسفر باآفتاب
چون بلند افتاد همت، دست گو کوتاه باش
با سبکروحان گرانجان بودن از انصاف نیست
چون دچار کهربا گردی، سبک چون کاه باش
در حریم عفو لاف بیگناهی می زنی
همچو یوسف مستعد تهمت ناگاه باش
شمع از تیغ زبان خود بود درزیر تیغ
زینهار از آفت تیغ زبان آگاه باش
خصم عاجز را قوی دان تا نگردی پایمال
گرچه شیری، برحذر ار حیله روباه باش
یوسف من، دردسر بسیار دارداعتبار
با عزیزی برنمی آیی، همان درچاه باش
در گنهکاری به جرم خویشتن اقرار کن
می کنی چون خواب، باری درمیان راه باش
تا مگر صائب شکست خویش راسازی درست
درپی خورشید تابان روزو شب چون ماه باش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا بود شاهی و شادی شاد باش و شاه باش
با سعادت یار باش و با ظفر همراه باش
از تنت چشم بدو دست بدان کوتاه باد
شاد با عمر دراز و با غم کوتاه باش
هیچ مخلوقی زر از روزگار آگاه نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.