باده گلرنگ شو یا شیشه بیرنگ باش
بوی خون می آید از نیرنگ، بی نیرنگ باش
چند در نیرنگ سازی روز گارت بگذرد؟
شبنم بیرنگ شو، با خار و گل همرنگ باش
در حریم عشق و بزم حسن تا راهت دهند
سینه بی کینه و آیینه بی زنگ باش
نخل از جوش ثمر در دست طفلان عاجزست
بیدشو، دندان ارباب طمع را سنگ باش
بزم می را شیشه بی باده سنگ تفرقه است
سنگ گرد و درشکست چرخ مینارنگ باش
با لباس جسم ما را بخیه پیوند نیست
سبزه شمشیر گو فرسنگ در فرسنگ باش
تا مگر صائب در فیضی به رویت وا شود
غنچه آسا در گلستان جهان دلتنگ باش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
با کسان در صلح و با خود دایما در جنگ باش
هیچکار از بیغمی نگشایدت دلتنگ باش
طاعت و عشرت نگردد جمع با هم ای عزیز
گر مرید پیر راهی یکدل و یکرنگ باش
پادشاهی مانع فقر و نقیض عشق نیست
[...]
تا توانی در ترازوی هوس بی سنگ باش
چون گل آزادگی بیزار از آب و رنگ باش
حسن اگر در دیده چون نازت دهد جا پا منه
خوش نشین نالههای زار چون آهنگ باش
چون خزان آید در دل چون گل از شش سوگشای
[...]
عشق خواهی، خنده را بر لب کش و دلتنگ باش
آشتی کن با غم و با عافیت در جنگ باش
دشمن خود باش، اما دوست شو با دیگران
بر سر یاران گل و بر شیشه خود سنگ باش
عشق خواهی، بی شکستی کی شود کارت درست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.