زخم ما پهلو به خنجر میدهد
شیشه ما سنگ را پر میدهد
سینهٔ ما از هجوم درد و داغ
یادی از صحرای محشر میدهد
شوق از افتادگان راه عشق
می ستاند پا و شهپر میدهد
بی مگس هرگز نماند عنکبوت
رزق را روزی رسان پر میدهد
ناامیدی اوّل امّیدهاست
نخل ما چون خشک شد، بر میدهد
هوشیاری گرچه جان گفتگوست
می سخن را رنگ دیگر میدهد
از بزرگی بر خورد یا رب محیط
میستاند موم و عنبر میدهد
همت مردان مگر کاری کند
نقش ما کی داد ششدر میدهد
می دهد زر را به زر هر کس چو گل
خردهٔ خود را به ساغر میدهد
میشود چون خامه صائب سرخ رو
هر که در راه سخن سر میدهد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
آنکه رایش رنگ گوهر می دهد
وانکه خلقش بوی عنبر می دهد
دولتش طاوس را دم می دهد
همتش سیمرغ را پر می دهد
صورتش نادیده هم دل می برد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.