غزل شمارهٔ ۴۱۸۵
مست است وخنده بر من مهجور می کند
کان نمک ببین چه به ناسور می کند
درفکر دانه دزدی خالش گداختم
دامم به خاک نقش پی مور می کند
ما صلح می کنیم به یک کوکب از فلک
خرمن چرا مضایقه با مور می کند
نزدیک او اگرچه مرا راه حرف نیست
اما نگاهبانیم از دور می کند
سر سبز باد تاک که زهاد خشک را
سیلی زنان ز سایه خود دور می کند
غیر از سپند سوخته جان در حریم او
دیگر که یاد صائب مجهور می کند
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.