گنجور

 
صائب تبریزی

سیه‌دلی که ز دوران حضور می‌جوید

میان دوزخ سوزنده حور می‌جوید

کسی که چشم تسلی ز آرزو دارد

علاج تشنگی از آب شور می‌جوید

چه ساده‌لوح فتاده است آبگینه ما

ز سنگلاخ حوادث حضور می‌جوید

بسا که دست ندامت به سرزند آن کس

که تخم ریحان در خاک شور می‌جوید

فریب نعمت الوان مخور که چرخ بخیل

حساب پای ملخ را ز مور می‌جوید

توان به سوز جگر شمع کشته را افروخت

ز آفتاب عبث ماه نور می‌جوید

چگونه سر به گریبان خامشی نکشم

زمانه‌ای است که طوفان تنور می‌جوید

دلی که ملک سلیمان بر او چو زندان بود

حصار عافیت از چشم مور می‌جوید

فلک همیشه طلبکار تنگ‌چشمان است

که روی زشت ز حق چشم کور می‌جوید

نظر به صافدلان است عشق خونی را

شراب رنگین جام بلور می‌جوید

چه ساده‌لوح فتاده است صائب این زاهد

که حق گذاشته حور و قصور می‌جوید

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode