گنجور

 
صائب تبریزی

سپند خال لبت آتشین عذارانند

به خون تپیده لعل تو تاجدارانند

اگر چه سبعه سیاره گردشی دارند

نظر به شعله خوی تو نی سوارانند

نوشته است به روی بتان به خط غبار

که آفتاب رخان صیدخاکسارانند

حریم خلد برین جای شمع ماتم نیست

مرو گرفته به بزمی که میگسارانند

کراست زهره که برحرف او نهدانگشت

که زیر مشق خطش آتشین عذارانند

نظر به خط و رخ یار کن که پنداری

در آفتاب قیامت گناهکارانند

جواب آن غزل حافظ است این صائب

که مستحق کرامت گناهکارانند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode