راز دل ها را ز لوح سینه می یابیم ما
آب و رنگ گوهر از گنجینه می یابیم ما
عینک بینایی ما دوربین افتاده است
فیض شنبه از شب آدینه می یابیم ما
آنچه از پیر طریقت کشف نتواند شدن
در خرابات از می دیرینه می یابیم ما
شب به چشم ما نسازد روز روشن را سیاه
فیض صبح از سینه بی کینه می یابیم ما
نیست بر دست سبوی باده چشم ما چو جام
نشأه صهبا ز جوش سینه می یابیم ما
قسمت شاهان نمی گردد ز الوان نعم
آنچه از نان جو و کشکینه می یابیم ما
درنیابند از سمور و قاقم و سنجاب، خلق
گرمیی کز خرقه پشمینه می یابیم ما
می زداید زنگ از دل جلوه گاه یار هم
لذت دیدار از آیینه می یابیم ما
هرچه هر کس را بود در دل نهان، چون آینه
صائب از فیض صفای سینه می یابیم ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.