لاله ها از پرتو رخسار او گلگون شدند
سروها از نسبت بالای او موزون شدند
خنده بر خمیازه صبح قیامت می زنند
می پرستانی که محو آن لب میگون شدند
خرده بینانی که در دامان دل آویختند
چون سویدا مرکز پرگار نه گردون شدند
سیر چشمانی که بوی آدمیت داشتند
قانع از جنت به آن رخسار گندم گون شدند
خاکساران در هوای نیستی چون گردباد
جلوه ای کردند و آخر محو در هامون شدند
در بهار حشر چون برگ خزان باشند زرد
چهره هایی کز شراب بیغمی گلگون شدند
نظم عالم شد حجاب دیده حق بین خلق
یکقلم از خوبی خط غافل از مضمون شدند
زرپرستانی که تن دادند زیر بار حرص
از گرانی زنده زیر خاک چون قارون شدند
حکمت اندوزان عالم از خرابات جهان
قانع از مسکن به یک خم همچون افلاطون شدند
در فضای لامکان اکنون سراسر می روند
بیقرارانی که سنگ شیشه گردون شدند
رتبه دیوانگی را نسبتی با عقل نیست
آهوان خوش گردن از نظاره مجنون شدند
از ره سیلاب صائب رخت خود برداشتند
رهنوردانی که از قید خودی بیرون شدند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.