غزل شمارهٔ ۲۲۱۵
صدق، روشنگر ضمیر من است
صبح روشن ضمیر، پیر من است
موری از من نمی شود پامال
کف دست دعا سریر من است
نیستم امت تن آرایان
خلق خوش جامه حریر من است
دولت افتاده است در قدمم
پر و بال هما حصیر من است
به گریبان اگر نپردازم
کاوش سینه دستگیر من است
رم آهو به آن سبکپایی
داغ طبع کناره گیر من است
بلبل خوش نوای نیشابور
خجل از طبع بی نظیر من است
آفتاب شکفته رو صائب
گلی از گلشن ضمیر من است
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون) | شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.