رُتبهٔ بالِ پری باشد پَرِ تیرِ ترا
شوخی چشمِ غزالان است زِهگیر ترا
میشود سرسبز از عمرِ ابد، آن را که کِشت
دادهاند از چشمهٔ خضر آبِ شمشیر ترا
چرخ نتواند نگاهِ کج به مجنونِ تو کرد
شیر میبوسد زمین از دور، نخجیر ترا
شاهدِ گویاست بر حسنِ تمام اجزای تو
ناتمامی، در کفِ نقاش، تصویر ترا
وه چه سلطانی، که بر گردن عزیزِ مصر را
منّتِ زلفِ گرهگیرست زنجیر ترا
حسنِ دوراندیش آمادهاست از خط گِردِ مشک
تا کند در منتهای حسن، تعمیر ترا
میشمارد گوهرِ شهوار را اشکِ یتیم
قلبِ صائب چون فریبد دیدهٔ سیر ترا؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
سرگرانی مانع است از آمدن تیر ترا
انتظار تیر خواهد کشت نخجیر ترا
ترک خونریزی نمی گویی، همانا عاشقان
داده اند از دیده خود آب، شمشیر ترا
شد دهان شکرگو هر زخم نخجیر ترا
صید پیکانخورده داند لذت تیر ترا
جز حدیث بیستون در بزم شیرین نگذرد
آفرین ای ناله فرهاد تاثیر ترا
جور کن چندان که بتوانی که روز بازخواست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.