از جهان تا رشتهتابی دسترس باشد ترا
هر سر خاری درین وادی عسس باشد ترا
چند از آمیزشِ دریای وحدت چون حباب
پردهدارِ چشمِ کوتهبین، نفَس باشد ترا؟
تا تو میلرزی به تار و پودِ هستی همچو موج
قسمت از دریای گوهر خار و خس باشد ترا
چشمِ بی شرمِ تو سیری را نمی داند که چیست
در تلاشِ رزق تا حرصِ مگس باشد ترا
چون شرر در سنگ، بی برگی ترا دارد ضعیف
میشوی سرکش اگر یک مشتِ خس باشد ترا
میشوی افتادهتر، هر چند برخیزی ز جا
تا ز مردم دستگیری ملتمس باشد ترا
شرمدار از حق، منال از بی کسی چون ناکسان
کیست آخر عالِمِ ناکس که کس باشد ترا
از گرفتارانِ خود، صیاد میگیرد خبر
فکرِ روزی، چند در کُنجِ قفس باشد ترا
آرزو کرده است آبستن ترا همچو زنان
زان ز دنیا هر زمان چیزی هوس باشد ترا
صرف در پردازِ دل کن قوّتِ بازوی خویش
در جهانِ تیره صائب تا نفس باشد ترا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.