گنجور

 
صائب تبریزی

هست در نقصان تمامی ها دل آگاه را

مومیایی از شکست خویش باشد ماه را

پرده دار نقص شد کوته زبانی ها مرا

جامه کوتاه، رعنا می کند کوتاه را

حرف می آید به دشواری برون از خامه ام

قیمت کم کرد بر یوسف گوارا چاه را

گرچه از خوابیدگی پایان ندارد راه عشق

می توان کوتاه کرد از پیچ و تاب این راه را

گر چنین بر گرد رخسار تو خواهد گشت خط

هاله خواهد بر کمر زنار گشتن ماه را

جذبه توفیق خواهی، در سبکباری بکوش

کهربا با دانه نتواند ربودن کاه را

شمع ها را گرچه باد صبح می سازد خموش

می کند روشن نسیم صبح شمع آه را

قامت خود صائب از بار عبادت حلقه ساز

باز اگر خواهی به روی خود در الله را

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode