گر به این دستور خیزد، شمع ماتم می کند
دود تلخ خط چراغ دودمان حسن را
چون ورق برگشت، موری شیر را عاجز کند
خط به مویی بست دست قهرمان حسن را
خواب ما را از طراوت گرچه سنگین کرد خط
سیل بی زنهار شد خواب گران حسن را
می ربایندش هوسناکان ز دست یکدگر
نرم کرد از بس که خط پشت کمان حسن را
این دل سنگین که من زان خط ظالم دیده ام
نی به ناخن می کند شکرستان حسن را
حلقه خط می گذارد زان عذار آتشین
نعل در آتش سمند خوش عنان حسن را
گرچه نتوان آتش سوزنده را خس پوش کرد
این سیه دل تخته می سازد دکان حسن را
سخت می ترسم که خط سنگدل از گوشمال
بر سر رحم آورد نامهربان حسن را
گرچه خار از تندخویی ها نگهبان گل است
خط به غارت داد صائب گلستان حسن را
خط مشکین، تبتی شد میهمان حسن را
شد خطر راه این سیاهی کاروان حسن را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.