غزل شمارهٔ ۸۶
من نمیآیم به هوش از پند، بیهوشم گذار
بحر من ساحل نخواهد گشت، در جوشم گذار
گفتگوی توبه میریزد نمک در ساغرم
پنبه بردار از سر مینا و در گوشم گذار
از خمار می گرانی میکند سر بر تنم
تا سبک گردم، سبوی باده بر دوشم گذار
کردهام قالب تهی از اشتیاقت، عمرهاست
قامت چون شمع در محراب آغوشم گذار
گر به هشیاری حجاب حسن مانع میشود
در سر مستی سری یک بار بر دوشم گذار
شرح شبهای دراز هجر از زلف است بیش
پنبهای بر لب ازان صبح بناگوشم گذار
میچکد چون شمع صائب آتش از گفتار من
صرفه در گویایی من نیست، خاموشم گذار
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف) | شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.
محمود نوشته:
ان من البیان لسحر این غزل بیت شوزناک است و در حقیقت زبانحال عاشق دلسوخته و واله معشوق است تا جایی که خود را ناتوان از شرخ دلسوختگی میبیند و خاموشی را ترجیح میدهد
میچکد چون شمع صائب آتش از گفتار من
صرفه در گویایی من نیست، خاموشم گذار
محمود نوشته:
این غزل بغایت سوزناک است