رباعی شماره ۳۱
ناصح چکنی زبانم از پندم مبند
یکبار بیا ببین در آن سرو بلند
گر چشم ز روی او توانی برداشت
من نیز دل از غمش توانم بر کند
ناصح چکنی زبانم از پندم مبند
یکبار بیا ببین در آن سرو بلند
گر چشم ز روی او توانی برداشت
من نیز دل از غمش توانم بر کند
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.
اولاد نوشته:
ناصح چکنی زبانم از پند مبند
سامی نوشته:
سلام
بنده هیچ نسخه ای در اختیار ندارم اما از لحاظ مضمون فکر کنم در مصرع اول ((ببند))درست باشد ، نه ((مبند))
احمد باقری نوشته:
فکر میکنم مصرع اول باید اینگونه باشد تا معنی مناسبی از شعر دستگیر شود.
ناصح چکنی زبانت از پند ببند