اونوختْ که خدا بنا کرده دنیاره
اوّلْ وی بساته آدمُ و حوّا ره
عرش و کرسی و لوح و پروینْ ستاره،
هرگزْ ندیمه ته صورتْ آدمزاره
محمّد که وی رونق هدا دنیاره
علی که پادشاهِ دُلدُلْ سواره
موسٰا که ونه عصا، اژدهٰا بقماره،
به دستِ فَلکْ، جومه بَکرْدنْ بونْ پاره
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
آنگاه که خدا دنیا را بنا مینهاد / نخست آدم و حوّا را آفرید
[سپس] عرش و کرسی و لوح و ستارهی پروین را (آفرید) / [ولی] هرگز چهرهی آدمیزادهای را به [زیبایی] تو ندیدم
محمد که جهان را رونق بخشد [با ریاست خود] / علی که پادشاه دلدلسوار است
موسٰا که عصایش اژدها را میدرید / (همه) از دست فلک جامهی خویش را دریدند
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.