گنجور

 
اوحدی

کرد از دل صافی برت این آب درنگ

تا دست تو بوسد چو بدو یازی چنگ

اکنون که نشان کژروی دیدی ازو

بگذاشته‌ای که می‌زند بر سر سنگ

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode