گنجور

 
عبید زاکانی

تا یار برفت صبر از من برمید

وز هر مژه‌ام هزار خونابه چکید

گوئی نتوانم که ببینم بازش

«تا کور شود هر آنکه نتواند دید»

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode