گنجور

 
عبید زاکانی

به نای و نی همه عمرم گذشت و می‌گفتم

دریغ عمر و جوانی که می‌رود بر باد

به آه و ناله کنون دل نهاده‌ام چه کنم

قضا قضای خدای است هرچه بادا باد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode